جدول جو
جدول جو

معنی مشک دانه - جستجوی لغت در جدول جو

مشک دانه
دانه ای ریز و تیره رنگ با مغزی چرب و بی طعم که مصرف دارویی دارد، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو برگفتی نوای مشک دانه / ختن گشتی ز بوی مشک خانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
تصویری از مشک دانه
تصویر مشک دانه
فرهنگ فارسی عمید
مشک دانه(مُ / مِ نَ)
مشکدان و آوندی که در آن مشک نهند: کان لعلی بن الحسین (ع) مشکدانه من رصاص معلقه فیها مسک فاذا اراد ان یخرج و لبس ثیابه تناولها و اخرج منها فمسح به. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مشک دانه
دانه های خطمی معطر که سیاه رنگ و باندازه عدسی است و بسیار خوشبو میباشد مشک نافه. توضیح از دانه های این گونه خطمی در عطر سازی استفاده میکنند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکدانه
تصویر مشکدانه
(دخترانه)
مشک (سانسکریت) + دانه (فارسی) دانه خوشبویی که آن را سوراخ می کنند و به رشته می کشند، نام یکی از الحان باربد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یک دانه
تصویر یک دانه
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک نانه
تصویر خشک نانه
نانی که بدون نان خورش خورده می شود، برای مثال چون روز گردد می دود از بهر کسب و بهر کد / تا خشک نانۀ او شود از مشتری تر نانه ای (مولوی۱ - ۸۶۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشکدانه
تصویر وشکدانه
دانۀ خشک خوردنی که از درخت به دست می آید مثل فندق و پسته، دانۀ خشک، بنه، حبهالخضرا
فرهنگ فارسی عمید
(مُ / مِ کِ فَ / فِ)
مشک خالص و بی غش. (برهان) (آنندراج). مشک خالص. (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی) :
زر به خروار و مشک نافه به کیل
وز غلام و کنیز چندین خیل.
نظامی (هفت پیکر ص 132).
و رجوع به مشک و مشک ناب و دیگر ترکیبهای مشک شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَ / نِ)
دانۀ مرغ. دانه که به مرغ دهند. دان مرغ
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ نَ / نِ)
توت العلیق را گویند. (تحفۀ حکیم مؤمن). دانۀ تمش که تمشک باشد. رجوع به تمش و تمشک شود
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ / نِ)
کنایه از مردم متکبر باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج). کنایه از مردم متکبر و ممسک باشد. (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(مَ نَ / نِ)
یاختۀ جنسی نریا گامت نر که معمولاً پرتحرک است. هستۀ این یاخته بزرگ است و حرکت آن به وسیلۀ تاژک دمی انجام میشود. (فرهنگ اصطلاحات علمی)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
جائی که مشک در آن جای دهند، همچون انفیه دان و عطردان و..
لغت نامه دهخدا
(هََ سَ نَ / نِ)
قرطم. عصفر کاجیره. کاغاله. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ نَ / نِ)
نوایی است از موسیقی تصنیف باربد. (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری). نام لحن بیست ودوم از سی لحن باربد. (برهان) (ناظم الاطباء). نام لحنی از لحن باربد. (فرهنگ رشیدی). بعضی فرهنگها آن را لحن بیست و دوم از سی لحن باربد دانسته ولی به ترتیبی که نظامی در خسرو و شیرین آورده، لحن دهم از سی و یک لحن باربد می شود. (فرهنگ فارسی معین) :
چو برگفتی نوای مشکدانه
ختن گشتی ز بوی مشک خانه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ نَ /نِ)
دانه ای خوشبو که سوراخ کرده زنان درهار یعنی گردن بند کشند. (از آنندراج) (از انجمن آرا) (از جهانگیری). دانه ای باشد خوشبوی که آن را سوراخ کنند و برشته کشند. (برهان) (ناظم الاطباء). دانه های خطمی معطر که سیاه رنگ و به اندازۀ عدسی است و بسیار خوشبو میباشد. (فرهنگ فارسی معین). حبهالمسک. (یادداشت مؤلف) :
آن خال چو مشکدانه چونست
آن چشمک آهوانه چونست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وُ نَ / نِ)
ون را گویند که چتلاقوچ باشد، و آن را به عربی حبهالخضراء خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرا). چاتلانقوش که میوۀ درخت بنه است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ / نِ)
شوران. (منتهی الارب). رجوع به شوران شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ فَ / فِ)
گیاهی است که دانه و تخم آن بمانند مشک خوشبوی می باشد. (برهان). نام گیاهی است که دانه و تخم آن به مانند مشک خوشبو باشدو همان مشکک است. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشک زمین. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). وجه تسمیه به مناسبت شکل خاص میوۀ خطمی عطری است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره گزنه ها که دو پایه و علفی و یک ساله است. ارتفاعش بین 1 تا 2 متر و گاهی هم بیشتر است. دارای گونه های مختلف و بویش قوی و نامطبوع است. برگهای این گیاه متقابل و دارای 5 تا 7 لوب عمیق دندانه دار با دمبرگ دراز می باشد، گلهای نر شاهدانه به صورت مجتمع و به طور آویخته بر روی برگها خارج می شود در قسمت انتهایی آن قرار دارد. در هر گل نر 5 پرچم موجود است. گلهای ماده بدون دمگل مشخصی در بغل گوشوارک های شبیه برگ قرار گرفته اند میوه شاهدانه فندق سیاه یا قهوه یی رنگ است و محتوی یک دانه تقریبا بدون آلبومن است. منشا اصلی این گیاه آسیاست ولی امروزه در اکثر نقاط معتدل و گرم کشت می شود. از گونه های مختلف شاهدانه الیاف قابل استفاده در نساجی بدست میظید. از دانه شاهدانه نیز روغنی با بوی قوی و نامطبوع حاصل می گردد که به مصرف تهیه صابونهای نرم و سوخت می رسد از نظر درمانی سر شاخه های گلدار یا میوه دار این گیاه مورد استفاده است. مخلوطی از برگهای کوبیده آن و شاخه گلدار وی که به هم فشرده است و به علت دارا بودن صمغ بهم چسبیده اند بنام بنگ به بازار عرضه می شود سابقا بنگ به مصرف تدخین می رسید ولی امروزه از آن مشروبات و داروهای مسکنی استفاده میکنند. از سرشاخه های این گیاه صمغ خاصی به صور می آید که به نام چرس موسوم است و به صور مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. سر شاخه های گلدار بدون برگ به نام حشیش به بازار عرضه میشده و در مورد استفاده و تدخین قرار میگرفته است قنب شاهدانج شدانق قنب هندی شهدانق حشیشه الفقرا ورق الخیال جز اعظم. توضیح برخی کتب اشتباها کنف را مرادف با شاهدانه ذکر کرده اند در حالی که کنف گیاهی است از تیره پنیرکیان و مشابهتش با شاهدانه بعلت داشتن الیاف قابل استفاده در نساجی است. یا شاهدانه چینی. یکی از گونه های شاهدانه است که مانند شاهدانه هندی مورد استفاده قرار میگیرد و تقریبا همه خواص آن را دارد. میوه اش به رنگ مایل به سبز و شامل غشایی با شبکه سفید رنگ است قنب نیل قنابوس نقل خواجه شن قنبرا قنبیرا قنابس. یا شاهدانه صحرائی. کنف. یا شاهدانه کانادایی. شاهدانه هندی. یا شاهدانه مصری. کنف. یا شاهدانه هندی. شاهدانه
فرهنگ لغت هوشیار
بی نظیر بیهمتا: نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت گوهر یکدانه را در دل دریا طلب. (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مور دانه
تصویر مور دانه
کرم دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشک نافه
تصویر مشک نافه
مشک دانه توضیح وجه تسمیه بمناسبت شکل خاص میوه خطمی عطری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسک دانه
تصویر خسک دانه
تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشک دانه
تصویر هشک دانه
خسم دانه تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشک دانه
تصویر وشک دانه
چاتلانقوش را گویند که میوه درخت بنده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هسک دانه
تصویر هسک دانه
خسک دانه تخم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکدانه
تصویر مشکدانه
((~. نِ))
بیست دومین و به روایتی دهمین لحن از سی لحن باربد
فرهنگ فارسی معین
مملو از بوی مشک، ماسکی
دیکشنری اردو به فارسی